براے امیـــــرحسین♡امیـــــرعباس

خاطرات شمال

1397/5/16 17:47
نویسنده : maman fariba
272 بازدید
اشتراک گذاری

پسرای گلم سلام
میخوام از خاطرات شمال بنویسم
هفته ی پیش ۵شنبه ۴مرداد
باخاله جون اینا و آقاجون و عزیزجون اینا رفتیم شمال یعنی عمو محسن دعوتمون کرده بود
۴شنبه شب همه وسایل و لباسارو جمع و جور کردیم
منم واس ناهار فردا غذا درست کردم(قرمه سبزی)
صبح ساعت۶راه افتادیم از سمت جاده چالوس رفتیم توراه برای صبحانه نگه داشتیم و دورهم صبحانه خوردیم یکم استراحت کردیم و راه افتادیم
شما خخخیلی خوشحال بودید و من از شما خوشحال تر عاشق شمالم
ساعت۲ونیم بود رسیدیم چابکسر(مجتمع آهوان)
ویلارو عمو محسن تحویل گرفت وسایلارو بردیم داخل
شما شیطنتهاتون شروع شد
این اتاق بدو اون اتاق بدو محوطه میرفتید و هرچی میگفتم شلوغ نکنید کارخودتونو میکردید الیناهم مثل شما

خلاصه ناهار خوردیم و استراحت کردیم غروب رفتیم لب دریا تا رسیدیم لخت شدید رفتید تو آب از آب بیرون درنمی اومدیدهمش میگفتید آب بازی کنم...
بعدش رفتیم ویلا وشام خوردیم دورهم گفتیم و خندیدیدم
الینا شب اول نمیخوابید میگفت میرم پیش خاله بخوابم یعنی پیش من
صبحانه های اون مجتمع سلف سرویس بود
خیلی عالی و باکیفت بود
سوپ عدسی ولوبیا _کوکتل_نیمروواملت_ژامبون سبزیجات_گوجه خیار_پنیر کره مربا_شیر آبمیوه چای _خرما حلوا شکری_سبزی خیارشور_سیب زمینی_ ماست چکیده داشت

روز دوم (جمعه)بعداز صبحانه
رفتیم رامسر تلکابین سوار شدیم خیلی هیجانی بود از روی جنگل رد میشد میرفت بالای کوه باصفا بود
بالا که رفتیم بام رامسر بود
چه طبیعت زیبایی بووود
دریا زیر پامون بود...
اونجا یکم طبیعت و دریا رو نگاه کردیم ودوباره برگشتیم پایین رفتیم ویلا و ناهار خوردیم واستراحت کردیم غروب رفتیم کنار دریا اینسری هممون رفتیم تو آب چقققد آب بازی کیف داد
آدم دلش نمی اومد ازآب بیاد بیرون...
دوباره رفتیم ویلا برای شام بعداز شام پانتومیم بازی کردیم خیلی جالب بود
روز سوم(شنبه) بعداز صبحانه رفتیم محوطه ی مجتمع به بالباس محلی چندتا عکس انداختیم خیلی باحال شده بودید جالب بود
بعدش رفتیم رامسر کاخ موزه بازدیدخونه ی شاه اونجاهم محیطش بزرگ بود درختایی بود تو باغش واس ۵۰ سال پیش بود
بعضی هاشون واس ۷۰سال پیش بود که زمان رضاشاه کاشته بودن.
داخل کاخ هم جالب بود همممه وسایلها و دکراسیون واس زمان شاه بود و دست نخورده
داخل حیاطش باغ بامبو بود خیلی باصفا بود درختهای خیلی بلندی بودن و خوشگل
بعدش رفتیم ویلا و استراحت کردیم غروب دیگه نرفتیم لب دریا رفتین محوطه دوچرخه اجاره کردیم و سوار شدیم چه حالی داد مخصوصا به شما پسرای گلم
بعدش رفتیم پارک و بازی کردید
خخخخخخیلی زیاد بهتون خوش گذشته بود
روزچهارم(یکشنبه) رفتیم بازار رامسر تو بازارش بیشتر وسایلهای دست باف حصیری بود و انواع ترشیجات و زیتون..یکم خرید کردیم و رفتیم یجایی که خیلی تعریفشو میکردن
جواهرده جاده پیچ درپیچ مثل جاده چالوس بود ولی خیلی خنک بود و اونجا آبشار وچشمه داشت خیلی باصفا بود
بعدش برگشتیم ویلا و استراحت کردیم دیگه روز آخر بود ساعت ۵ونیم بعدازظهر رفتیم لب دریا تا تونستیم اب بازی کردیم شنا کردیم تا ساعت۸ آخرشم عمومحسن بردتمون قایق سواری خیلی هیجانی بود وقتی میدیدی از ساحل دور میشی یه حسی به آدم دس میداد...
خیلی خوش گذشت
بعدش رفتیم ویلا و بعداز شام دوباره رفتیم پارک اینسری خخخخیلی شلوغ کردید با الینا
سنگهارو پرتاب میکردید باهم دعوا میکردید و ...
پارکش یه تاب بازی بزرگسال داشت منو خاله همش اونو سوار میشدیم حال میداد به یاد بچگیاموت تاب بازی کردیم
رفتیم خونه دوباره پانتومیم بازی کردیم وآآای که چقققد خندیدیدم وبعدش جمع و جور کردیم که فرداش دوشنبه بعداز صبحانه ویلارو عمو محسن تحویل دادو برگشتیم
توراه برگشت هم خیلی خوش گذشت جاده چالوس یجایی رو اقاجون بلد بود بردتمون اونجا باغ بود کنار رودخونه ناهار خوردیم و یکم استراحت کردیم راه افتادیم
ساعت ۹شب بود رسیدیم خونه

یه مسافرت ۵روزه پرازخاطره وبیادماندنی که خخخیلی به هممون خوش گذشته بود.

پسندها (5)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (3)

مامان سيد امير علي و سيد امير حسينمامان سيد امير علي و سيد امير حسين
18 مرداد 97 7:37
ان شاا... هميشه به سفر و به شاديآرام
maman fariba
پاسخ
ممنون عزیزممحبت
مامان ارشیا و پانیامامان ارشیا و پانیا
13 شهریور 97 8:06
خوش باشید همیشه.
maman fariba
پاسخ
ممنون عزیزم
مامان نوشینمامان نوشین
26 شهریور 97 21:43
ایشالا همیشه خوش باشید عزیزممحبت
maman fariba
پاسخ
قوربونت نوشین جونممحبت