مسافرتهای عید۹۶
امیرحسین جان وامیرعباس جان عشقای مامان
۶فروردین رفتیم فرودگاه آقاجون مامان جون وعمه جون رو بدرقه کردیم رفتن کربلا
ماهم فرداش با خاله اینا و آقاجون اینا رفتیم شهرستان ۳روز موندیم اونجا
۱روز هم موندیم شهرستان سمت فامیلای بابا جون
تواین چندروز شما خیییلی بازی کردید یکسره تو حیاط بودید و بازی میکردید
اونجا روزا هواش خنک بود ولی شباش سررررد بود.
امیرحسین مامانی تو شب اول غریبی میکردی نمیخوابیدی آخرش منو بابایی با ماشین بردبمت بیرون گشتیم و تو ماشین خوابت برد و برگشتیم خونه
من هم سرماخورده بودم یکم حوصله نداشتم بدنم درد میکرد ولی تا فردای اون روز حالم خوب شد بهتر شده بودم.
خونه همه فامیلای من رفتیم و خییییلی خوش گذشت.
۱روزی هم که موندیم شهرستان قوزلو اونجا هم خونه فامیلای بابایی رفتیم.خوش گذشت ولی امیر عباس مامانی تو شبو خوب نخوابیدی ترسیده بودی.
بابا یکم بغلش گرفتت و خوابت برد
صبح صبحانه خوردیم و ناهار رفتیم خونه بابابزرگ بابا و بعد ناهار رفتیم همدان
تو جاده ی همدان پراز برف بود شما تو ماشین خوابتون برده بود وخواب بودید
بابا کنار جاده ماشینو نگه داشت و منو بابا یکم برف بازی کردیم ولی من دلم پیش شما موند گفتم ای کاش بیدار بودید و باهم۴تایی برف بازی میکردیم.
خلاصه اینکه رسیدیم همدان رفتیم باباطاهر_گنج نامه _تپه عباس آباد
وای هواچقققد سررررد بوووود قرار بود شبو بمونیم همدان تو هتل ولی چون هوا خیلی سرد و برفی بود دیگه نموندیم و برگشتیم ب سمت تهران.