براے امیـــــرحسین♡امیـــــرعباس

زلزله۹۶

1396/9/30 1:37
نویسنده : maman fariba
267 بازدید
اشتراک گذاری

شب یلدای ۹۶هم رسید.

قبلش بگم ۲۹آذر۹۶ اتفاقی افتاد
ساعت۱۱ونیم شب بود که میخواستیم بخوابیم
امیرعباسم خوابت نمی اومد و بهونه میگرفتی
بابا تازه خوابیده بود و داداش امیرحسینم داشت خوابش میبرد

یهو احساس کردم زمین لرزید و ددودیوا صدا میده فهمیدم زلزله اس
(کلا این دومین بارم بود زلرله رو حس میکردم)

داد زدم بابا رو بیدارکردم
وشماروبابا بغل کرد رفتید پایین منم لباسارو جمع کردم و رفتم پایین
هممممه همسایه ها و مردم شهریار رباط کریم ملارد
ریخته بودن بیرون
اون شب رو همممه تو ماشین خوابیدیم و بعضیام تو فضای سبز چادرزدن تا ساعت۶صبح تو ماشین خوابیدیم وبعدش رفتیم خونه عزیز اینا اونجا خوابیدیم
شب پراسترسی بود

بعداز اون سروصدایی رو که میشنیدید داد میزدید زلزله زلزلههه
بدو میرفتید کنج خونه

شبش هم که شب یلداس
پریشب ژله هندوانه ای و کیک درست کردم که ببریم خونه آقاجون اینا باهم دورهم باشیم

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)