براے امیـــــرحسین♡امیـــــرعباس

من یک مادرم...

وقتی آبستنی دنیات میشه شنیدن صدای قلب جنینت ...        وقتی مادر میشی دنیات عجیب و غریب  میشه ...وقتی مادر میشی دنیا کوچیک میشه ...اینقدر کوچیک که هیچ کس غیر از خودت این دنیا رو نمیبینه .دنیات میشه ماشینهای اسباب بازی ...دنیات میشه رنگها ...دنیای شاد ریاضی ....دنیات میشه کودکت ...با کودک شیر میخوری ...با کودکت چهار دست وپا میری ..با کودک اده بده میکنی ...با کودکت رشد میکنی ..بزرگ میشی ..اینقد بزرگ که همه میفهن مادری ...       یهویی کوه میشی .توانت میشه ۱۰۰ برابر .دیگه مریض نمیشی ..دیگه نمی نالی .وقتی مادر میشی حتی دیگه از سوسک هم نمیترسی .وقتی مادر میشی دنیات میشه تغذیه ، آموز...
2 مرداد 1395

خدایا...

وای خدایا چقدر لبریزم ازخوشبختی... ممنون ازهدیه هایی که به من بخشیدی   همسری فداکار ودلسوز ومهربون   و۲پسر ناز ودوست داشتنی....   دلم می خواد هر لحظه بخاطر داشتنشون  خدارو شکر کنم.   پسرکای نازم وقتی می خندید از ته دل می خندم و  کیف میکنم  منو بابایی عاشق خنده هاتونیم..   هیچ وقت این قدر خوشحال نبودم..هیچ وقت..   خدایا این  سرمایه های زندگی من و برام سلامت نگه دار   آمین....
30 تير 1395

دل نوشته های مامان فریبا

بازی کنید فرزندانم... تا میتوانید از دنیای بچگیتان لذت ببرید... فردا که وارد دنیای ما شدید یادتان نمیاید که چقدر دنیای کودکانه تان لذت بخش و تهی از هیاهو بود... مثل من که یادم نمیاد که چقدر لذت بردم اما شماروکه میبینم حسی در درونم کودکانه های دیروز جاری میشود دلم میخواهد در دنیایتان غرق شوم و شما درلذتهایتان شریک کنید... برایتان آرزو میکنم! همیشه کودک درونتان راهمراه داشته باشید تادراوج دلمشغولیهای دنیای آدم بزرگا شور بچگیتان شمارابه ادامه راه زندگی امیدوار کند. ...
30 تير 1395

بابایی شمارو خیلی دوس داره

امیرحسین جان امیر عباس جان  پسرای زرنگ و باهوشم... خیلی چیزا یاد گرفتید امیر عباس تو موقعی که چیزی رو از منو بابایی میخواستی میگفتی اِده ولی الان میگی بده وقتی آب میخوای میگی آب بده خیلی خوب تلفظ میکنی  امیر حسینم امروز دیدم که ۲تا دندون از پایین درآوردی الان تو کلا۸تا دندون داری... وامیر عباسم تو هم ۲تا دندون از بالا درآوردی تا الان کلا ۶تا دندون داری عاشق بستنی هستید هر موقع بابایی میبرتمون بیرون معجون و آب هویج بستنی میخره و میخوریم  پسرای گلم بابایی خیلی شمارو دوس داره و همیشه همه چی براتون میخره و گردش میبرتتون هر از گاهی شبا بعداز شما میبره پارک تاشما بازی کنیدو و کیف کنید... راستی امروز  عزیز اینا اساس ...
28 تير 1395

شیطنت های امیر حسین و امیر عباس

امیر حسین و امیر عباس بزرگ وشلوغ شدید جوری که اصلا وقت نمیکنم بیام اینجا و از ادا اطاواراتتون بنویسم. الان بعضی چیزهارو یاد گرفتید و میدونید مثلا وقتی بابایی از سرکار میاد خونه میپرید بغلش و بهش در رو نشون میدید که ببرتتون بیرون وقتی  میرید بغل بابامنو نگاه میکنیدو بای بای میکنید و کلی کارای دیگه ... خوب راه میرید و وقتی دنبالتون میکنم قدم هاتو نو تند تر برمیدارید و میدوید هیچ چیزی اجازه موندن در کمد رو نداره و همه چی باید کف اتاق باشه ماشیناتون توپاتون و جغجغه هاتون و... غذا روهم خدا رو شکر خوب میخورید  
20 تير 1395

کوتاه کردن موهای امیر حسین و امیر عباس

الان شما۱۴ ماهتونه...    ۹۵/۲/۲۱تولدامام حسین(ع)بود  و فرداش هم تولد حضرت ابوالفضل(ع) بود   شبش من کیک و ژله درست کردم چون تولد اسم شما بود...   امیر حسین و امیر عباس بابا اون شبی شما روبردآرایشگاه تا موهاتونو کچل کنیم .   چون موهاتون بلند و پر شده  بودو هوا گرم شده بود اذیت میشدید.   اتی موهاتو آقاهه کچل میکرد...   وامیر عباس تو آروم بودی و اینور اونور رو نگاه میکردی...   بعد اینکه اومدید خونه  و من دیدمتون کلی چهرتون  عوض شده بود و کچلی بهتون می اومد شما به  هم دیگه باتعجب نگاه میکردید دستتونو به سر هم دی گه میکشیدید... ...
26 ارديبهشت 1395

مشهد

پسرای گلم امیر حسین و امیر عباس الان تو۱۳ماه هستید ب دعوت عمو وخاله با آقاجون و مامانجون میخوایم بریم مشهد و شما دوتا گل پسرا اولین بارتونه که میرید مشهد با قطار رفتیم من هم اولین بارم بود قطار سوار میشدم و چقد راحت بود و شماهم اذیت نشدید ی سفر۵روزه بود که رفتیم  بابایی ب من خیلی کمک کرد و شمارو بغلش نگه میداشت  و بازیتون میداد راستی عزیزای دلم شما الان دیگه تاتی تاتی راه میرید.  ...
31 فروردين 1395

روز مادر

  امروز هم روز زنه وهم روز مادر .من برای دومین باره که  که دارم درچنین روزی مادری روتجربه میکنم.خدایا شکرت که بهم توفیق اینو دادی که تموم لحظات قشنگ زندگی رو درک کنم.   و مطمعنم بابایی هم در روز پدر همچین حس پدرانه را خواهد داشت...
11 فروردين 1395

سال تحویل۱۳۹۵

امروز ساعت۸صبح سال تحویل میشه امیر حسین و امیر عباس به تازگی یاد گرفتید که از مبل و میز کمک میگیرید رو وایمیستید و کلمه های    هَم بِده    اِده  جیس  ماما   اَده   آده رو میگید سال تحویل رفتیم خونه آقاجون و عموم و زن عمو هم بودن سال که تحویل شد رفتیم خونه فامیلآ عید دیدنی و خونه ماهم اومدن  خیلی خوش گذشت ولی چون هوا بارونی بود نتونستیم مسافرت بریم  ۲روز قبل ۱۳بدر که هوا خوب بود رو منو بابایی و شما گل پسرا۴نفری رفتیم شهرستان و ۲شب موندیم و برگشتیم تو راه کلی خوش گذشت و اما۱۳بدر هوا بارونی بود نتونستیم بریم بیرون و رفتیم خونه آقاحون عمه اینا هم اونجا بودن بعداز ظهرش که هوا یکم بهتر شد...
1 فروردين 1395

تولد۱سالگی امیرحسین و امیر عباس

بَه چه شب قشنگیه دلم چه تاب تاب میزنه توی خونمون مهمونیه جشن تولد منه        مبارکه مبارک تولدت مبارک   مبارکه مبارک تولدت مبارک        دوستای خوب من باهم میان یا تک تک روی منو میبوسنو بهم میگن مبارک       مبارکه مبارک تولدت مبارک مبارکه مبارک تولدت مبارک       هدیه میارن واس من قشنگه هدیه هاشون راضی به زحمت نبودم درد نکنه دستاشون       بابام میاد برای من کیک تولدمیاره مامان خیلی خوب من شمعهارو رو کیک میزاره        ⇧⇧⇧این ترانه تولدتون بود⇧⇧⇧       امیر حسین جان و...
20 اسفند 1394