براے امیـــــرحسین♡امیـــــرعباس

زندگی

زندگی آرام است،مثل آرامش یک خواب بلند. زندگی شیرین است،مثل شیرینی یک روز قشنگ. زندگی رویایی است،مثل رویای یک کودک ناز. زندگی زیبایی است،مثل زیبایی یک غنچه ی باز. زندگی تک تک این ساعتهاست،زندگی چرخش این عقربه هاست،زندگی راز دل مادر من،زندگی پینه ی دست پدر است،زندگی مثل زمان در گذر است ...
25 دی 1397

شب یلدای سال۹۷🍉

امشب یلداست...شبی که پاییز،درهر ثانیه از تو رد می شود و می گذرد؛برگ های رقصان پاییز از دور نظاره گر چشمانت هستند و آرام می نگرند تا ببینند چگونه برایشان دست تکان می دهی.خیلی تلاش نکن،پلک پاییز سنگین شده و دارد در خواب زمستانی فرو می‎رود.می بینی،تنها همین چند دقیقه ناقابل می تواند از یک شب عادی و همیشگی تو یلدا بسازد؛ یادمان باشد با آمدن زمستان، مشعل باهم بودن را روشن بگذاریم تا سردی فاصله ها به خانه ها راه نیابد. امشب یلداست...شبی که پاییز،درهر ثانیه از تو رد می شود و می گذرد؛می دانی که تا نوروز تنها نود روز باقی است و تو در فصل سپید سرما،دلگرم آینده ای هستی که بهاران است.با اشعار گرم حافظ ،خود را برای زمستان سرد بیمه می کنی...
24 دی 1397

خوشحالی یعنی بریم مدرسه دایی جون👬

خوشحالی یعنی بریم مدرسه دایی جون #دوقلو#امیرحسین#امیرعباس کودک هارا دیده اید؟! به خنده هایشان خیره شده اید؟! چنان بخاطر یک حرف ساده واتفاق پیش پاافتاده ازته دل میخندندکه گویا خنده دارترین حرف دنیا واتفاق دنیا رادیده وشنیده اند. به بزرگترین شیطنتهای کوچکشان دقت کرده اید؟! یک مداد دست گرفتن ویک گوشه قایم شدن ونقاشی کشیدن رودیوار! به دلخوریهایشان توجه کرده اید؟!دراوج دلخوری با یک نوازش ویک دوستت دارم کوچولو شمارا میبخشندوازآن ببعدواقعا ازته دل فراموش میکنند. کودکی باهمه غفلت ها وسادگی هایش؛دنیای عجیب ودوست داشتنی ورشک برانگیزاست. دایی جون بهتون قول داده بود یه روزی شمارو ببره مدرسه ای که خودش مدیرمدرسه اس ساعت ۲ظهربود دایی جون...
15 دی 1397

شلوغ کاری امیرعباس

پسرای گلم امیر حسین امیرعباس  روز به روز بزرگ و بزرگتر میشوید وکارها و حرفهای جدید یاد میگیرد بعضی وقتا یه کارایی میکنید منو بابایی از خنده غش میکنیم  و حرفهایی میزنید قند تو دلمون آب میشه. صبح ها که بیدار میشید سلام و صبح بخیر میگید. همیشه خندون و مهربون از خواب بیدار میشید. عاشق شبکه پویا هستید اکثر کارتون هاشو دوست دارید و باهم تماشا میکنید. بعداز صبحانه همیشه میگید ماماااان صبحانه خوردیم کجا میریم و اگر قرار باشه جایی بریم میگم مثلا خونه عزیز یا خونه خاله یا بیرون میریم... اگه جایی هم نریم میگم که جایی نمیریم و میرید اتاق با اسباب بازیهاتون بازی میکنید. البته بیشتر ریخت وپاش میکنید تا بازی.... امیر عباس...
12 دی 1397

باغ وحش ارم

دوست داشتنتان تنهاکار"عاقلانه ای"است که از"دلم" برمی آید..! یه روز عالی ۴نفره که بابا جون گفت ببریم بیرون و رفتیم باغ وحش ارم... شما با تعجب همه حیوانات رو نگاه میکردید و میپرسیدید این چیه ...اسمش چیه... #دوقلو#امیرحسین#امیرعباس #تهران#پارک#ارم#باغ وحش ...
12 دی 1397

تولدباباجون

یه تاریخ های خاصی تو زندگی ما آدما وجود داره  که هرچقدر دنیا باکاراش مشغولمون کرده باشه  محاله فراموشش کنیم  مثل امروز که براش لحظه شماری میکردم **تولدت مبارک همسری جان** تولدباباجون۱۷آذرسال۹۷ ...
17 آذر 1397

عروسی های آذرماه

امروز۱۵آذر ماه الان ساعت۱۲ونیم شبه همه خوابیدن... منم خوابم میاد ولی این پست رو مینویسم و بعدش میخوابم بعداز ماه محرم و صفر چندتا عروسی دعوت بودیم یکیش پسرعمه ی بابا(عباس) یکیشم از فامیلای آقا جون اینا بود از فامیلای بابا اینا میشه یکی دیگه اشم عروسی دختردایی من مریم بود که رفتیم قبلش مثل هرسری استرس میگرفتم که نکنه تو تالار اذیت کنید و خسته بشم... بخاطر همین قبل رفتن به عروسیا بهتون میسپردم که اذیت نکنید جدیدا هم که پیش من یعنی قسمت خانوما اصلا نمیایید تا آخر مجلس موندید پیش باباجون عروسی عباس پسرعمه ۳آذربود اصلا اذیت نکردید....اولین باری بود که بهم خوش گذشت و خیالم راحت بود ازشما پسرای گلم پیش باباهم که بودید باباجون رو اذیت نک...
15 آذر 1397

محرم_صفر

عزیزای من سلآآآام یکم دیر به وبلاگ اومدم ببخشید مثل هررررسال ماه محرم ۱۰ شب رو هیئت رفتیم عاشورا تاسوعا رفتیم دسته هیئت سیدالشهدا چندشب هم با باباجون رفتید هیئت ولی یکم شلوغ کرده بودید بابا دیگه نبردتون و با من و خاله جونی و آبجی الینا و عزیز شیرین و زندایی سهیلا میرفتیم ۳راه اونجا چای_شیرینی_شله زرد نذری میدادن پسرای خوبی بودید اذیت نمیکردید مثل هرسال که هممممه جا مراسم شیرخوارگان برگزار میشه ماهم رفتیم مصلا رباط کریم با خاله و الینا رفتیم یکم استرس داشتم که یه موقع اذیت نکنید بهونه نگیرید ولی خداروشکر اذیت نکردید... وقتی مداح میگفت صلوات بفرستید بلند صلوات میفرستادید و نوحه میخوند سینه میزدید. اونجا فیلم برداری و عکس برداری هم ...
20 آبان 1397

دهمین سالگردازدواجمون۹۷

برای باباجون♡♡♡  تقدیم با یار و یاور همیشگیم سعیــــــــــد‌‌ همسرم ، همراه و یاورم در تک تک لحظات تو را سپاس سپاس از صبوری مردانه ات  از اینکه لجبازیهای بچه گانه ام را پدرانه می پذیری سپاس! از اینکه دشواریهای زندگی را به تنهایی به شانه میکشی سپاس و از اینکه در تمام تصمیماتم با من یارویاوری سپاس  سعید عزیزم دوستت دارم. دهمین سالگردازدواجمون مبارک🎂💑🌷 یه جشن ۴نفره که خیلی بهمون خوش گذشت۱۳۹۷/۸/۱۰ ۰۰چ ...
10 آبان 1397