براے امیـــــرحسین♡امیـــــرعباس

اولین مشق

1398/7/28 1:30
نویسنده : maman fariba
118 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزای دل مامان،... وقتی تازه به دنیا اومده بودید و بغلتون میکردم و دستای کوچولوتونو تو دستام میگرفتم، وقتی برای اولین بار مداد دستتون دادم و تو روی کاغذ خط خطی کردید، وقتی سعی میکردم شعر یادتون بدم و شمابا شیرین زبونی منحصر به فردتون کلمات رو تکرار میکردید... ،
اینکه شما رو تو لباس مدرسه ببینم چقدر دور به نظرم می اومد... درست چهار سال و شش ماه بیست روز به سرعت برق گذشت، و من امروز دیدم شاخه گلهای قشنگم، ثمره ی عشق مامان و بابا، امید زندگیمون، تو لباس مدرسه ساعت ۱۲ونیم ظهر آماده هستن برای پا گذاشتن تو یه محیط جدید.

بذار یه اعترافی کنم از طرفی با دیدنتون تو لباس و تیپ مدرسه ای تو پوست خودم نمی گنجیدم ، از طرفی هنوز ازم دور نشده دل تنگتون بودم ، یعنی قراره تا ساعت ۳ونیم پسرام ازم دور باشن؟ نگران بودم که چطوری با محیط جدید اخت میشید، دوری از من رو راحت تحمل میکنید؟ نکنه دل کوچولوتون یه وقت نگران بشه نکنه بترسید نکنه... به خودم امیدواری میدادم که عوضش میرن تا بزرگ بشن، عوضش تنها نمیمونن، عوضش زندگیشون پربارتر میشه اما ته دلم باز دلشوره بود
ای قربون اون دستهای کوچولوتون بشم من که مداد میگیره و اینقدر خوش خط مشق مینویسید # دوقلو#امیرحسین#امیرعباس#مهدکودک#اولین#مش

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)