براے امیـــــرحسین♡امیـــــرعباس

حال روز خوب ماツ♥♥♥♥

1395/5/18 18:36
نویسنده : maman fariba
179 بازدید
اشتراک گذاری

امیر حسین عزیزم و امیرعباس عزیزم شما الان۱۷ماهتونه و میخوام اتفاقایی که تو این مدت افتاده رو بنویسم.

شما بزرگ شدید و شیطون و شلوغ تا من میرم آشپزخونه دنبالم میایید وتو آشپزخونه شلوغ کاری میکنید سیب زمینی  و پیازهارو میریزید زمین درکابینتهارو باز میکنید و نمکدونهارو برمیداریدو نمکهارو میپاشید زمین و شعله های اجاق گاز روهم بازو بسته میکنید.

امیرعباسم ب تازگی یاد گرفتی وقتی آب میخوای خیلی خوب میگی آب بده یا آب بریز اولین کلمه ایه که خوب تلفظش میکنی قوربونت بشم.

و امیر حسینم از اونجایی که عاشق بستنی هستید و جاشوهم یاد گرفتی همش میری در فریزر رو باز میکنی که میگی بستنی بدم بهت عزیزم.

منم مجبورم به درکابینتها و در فریزر چسب بزنم تا نتونید باز کنید.

امیرحسین چند روز پیش دیدم ۲تا دندون از پایین درآوردی تا الان ۸تا دندون داری. و بعضی وقتا موقع شیر خوردن منو گاز میگیری منم جیغ میکشم و تو میخندی و با من بازیت میگیره و دوباره گازم میگیری.

امیر عباس توهم تازگیا از بالا۲تا دندون و یکی از پایین درآوردی تا الان ۷تا دندون داری.وتوهم مثل داداش امیر حسین موقع شیر خوردن منو گاز میگیری منتها تو خیلی محکمتر گاز میگیری‌‌ツ

پسرای گلم منو بابایی شمارو خیلی خیلی دوستون  داریم بابایی هر هفته ۵شنبه ها مارو میبره بیرون همیشه هم بستنی و

آب هویج میخره وازهمینجا ازش تشکر میکنم ودستش درد نکنه .

۹مردادروزشنبه شهادت امام جعفرصادق بود و ما ۵شنبه اش با عمو حمید اینا رفتیم شهرستان دختر عموتون آتریسا اولین بارش بود که میرفت شهرستان.

شما که خیلی  ذوق میکردید وهمش دوست داشتید تو حیاط یا تو کوچه بازی کنید 

آتریسا هم اولین شب یکم زنمو رو اذیت کرد ولی روز بعدش آروم آروم شده بود انگار که اونم خوشش اومده بود از هوای خنک

۳روز شهرستان بودیم خیلی خوش گذشت شما چون یکسره بیرون بودید دست و صورتتون حسابی سوخته بود  و سیاه شده بودید.

راستی ماه بعد۲۰شهریور  واکسن۱۸ماهگیتونو باید بزنید.... 

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

mamani
2 شهریور 95 16:44
تندرست باشن و سلامت گلم
maman fariba
پاسخ
خیلی ممنون مریم جون