براے امیـــــرحسین♡امیـــــرعباس

یه روز زمستانی برفی(۹۶)

1396/11/25 18:02
نویسنده : maman fariba
205 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرای گلم ببخشید یکم دیر اومدم
مامان یکم تنبل شده

میخوام از روز برفی زمستانی بگم
من عاشششششق برفم🌨

یه روز که هوا ابری بود نشسته بودم و تو کانالای تلگرام اخبار رو میخوندم و دیدم شهرهای ارومیه و تبریز وهمدان... برف باریده بود
همون موقع گفتم خدایا چی میشه اینجاهم برف بباره
آخه ۳سالی هس زمستونا برف درست حسابی نباریده بود اینورا

غروبی هوا نم نم میبارید دیدم برف میباره وآآآی چقققد خوشحال شدم خدا صدامو شنیده بود وخواسته ام براورده شد
بابا از سرکار اومدو شما بدوبدو رفتید بغل باباو دستشو گرفتید بردیدسمت پنجره داد میزدید بابا ببین برف میباره ه ه

بعداز شام رفتیم بیرون و برف بازی کردیم
شما حسابی سردتون شده بود میگفتید بسه بسه بریم خونه سرده

خلاصه اینکه برف شب رو یسکره بارید تا ۳بعدازظهر ادامه داشت
من که خوششششحال خوششششحال بودم
همه دوستام تو گروه دورهمی دوستانه که دارمشون بهم میگفتن فریبا کیف کن ببین چقد برف باریده

این برف تا۲هفته روزمینا وخیابونا موندگار بود

راستی یادم رفت اینو بگم بعداز ناهار ۳تایی رفتیم تو بالکن یه آدم برفی کوچولو درست کردیم شما خیلی خوشتون اومده بود.
بابا کلی ازمو فیلم و عکس گرفت

اینم خاطره یه روز برفی زمستانی توپ

 

راستی راستی ۱۳بهمن تولد آبیجی الینا (دخترخاله)بود همه دعوت بودن خخخخیلی زیاد خوش گذشت

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)