براے امیـــــرحسین♡امیـــــرعباس

عشقولیای من

1395/7/9 22:34
نویسنده : maman fariba
182 بازدید
اشتراک گذاری

امیرحسین و امیرعباس پسرای گل من♥♥

الان یواش یواش هوا رو به سردی میره چندروزی هست که هوا سرد شده خونمون خیلی سردمیشه مخصوصا شبا من ۳روز پیش مریض شده بودم تب و لرز شدیدی داشتم ساعت۴صبح بود ک حالم بدشد لرز داشتم

دیگه مجبورشدم ک برم دکتر زنگ زدیم ب مامانجون و آقا که بیان پیش شما تا منو بابایی بریم دکتر

رفتیم و اومدیم شماهنوز خواب بودید یکم دارو بهم داده بود ک بخورم و خوب بشم.

شما شبا سردتون میشد ساعت۴صبح بود که بابایی دید یخ زدید منو بابایی رفتیم از انباری بخاری رو آوردیم و وصلش کردیم.خونه شد گرم گرم

شماکه ساعت۱۰صبح از خواب بیدار شدید از دیدن بخاری تعجب کرده بودید

امیرعباس تویکسره میپرسیدی این چیه این چیه منم میگفتم بخاری جیزه.

باید خیلی هواسم بهتون باشه تا نزدیک بخاری نرید.

الان۳روز مونده تا ماه محرم...

پسندها (1)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)