براے امیـــــرحسین♡امیـــــرعباس

عروسی های فامیل

1396/9/25 1:53
نویسنده : maman fariba
188 بازدید
اشتراک گذاری

الان که این پست رو مینویسم
شما خوابیدید منم خسته ام ولی هنوز خوابم نبرده
پسرای گلم خیلی چیزا یاد گرفتید

خیلی خوب جمله میگید خیلی بامزه حرف میزنید

و هزار ماشااله باهوش و زرنگ هستید


۱۶و۱۷عروسی پسرعمه من بود رفتیم شهرستان
همه فامیلا دعوت بودن
۱۵هُم رفتیم خرید و کلی لباس خرید کردیم برای شما گل پسرا
که آماده بشیم ک فرداش با خاله اینا بریم.
صبح راه افتادیم هوا هم خوب بود یکمی سرد بود
ساعت۱بود رسیدیم
ناهار خوردیم و جمع وجور کردیم و آماده شدیم
رفتیم خونه عمم اینا حنابندون بود کم کم فامیلا و مهمونا می اومدن
ساعت ۳بود یهو برف بارید وآآآی چ بررررفی میبآآآآآرید
تا ساعت۱۱شب بکوب بارید همه جا سفید پوش بود و پر برف
منم که عاشق برفم
شب خیلی سردی بود کولاک شده بود انقد سرد و یخبندون بود درهای ماشین یخ زده بود.
جمعه هم عروسی بود و بعداز عروسی راه افتادیم سمت خونه
خیلی خسته شده بودیم
من که یکم‌ از خریدام‌ مونده بود
فردای اون روزبا خاله رفتم خریدمو انجام دادم
شماهم خونه عزیز بو‌دید.
۲۰و۲۲هم عروسی پسرعمو و دخترعموی بابا بود
اسمشون پسرعمو کامران و دخترعمو سپیده اس
شماهم یاد گرفته بودید همش میگفتید بریم عروسی سپیده البته فیسیده میگفتیدهآا
عروسی و حنابندون سپیده هم خخخییییلی خوش گذشت خیلی زیاد

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)